* لیلة القدر عشاق *

قلبى که گنجینه حقایق و بطون آیات قرآنى است لیلة القدر است

* لیلة القدر عشاق *

قلبى که گنجینه حقایق و بطون آیات قرآنى است لیلة القدر است

امام صادق علیه السلام فرمودند؛ «مادرمان فاطمه زهرا‌(س) «لیلةالقدر» است» و از این شب قدر است که امامان معصوم و قرآن ناطق صادر شده‌اند و حضرت زهرا‌(س) سوغاتی معراج است و این مقام روحانیت را پیامبر‌(ص) در معراج بدست آورده است.
<>-<>-<><>-<>-<>-<><>-<>-<>
مراد از ((یک لیلة القدر)) وجود ذیجود فاطمه زهرا، حقیقت ام الکتاب است که از او یازده قرآن ناطق و حجة الله نازل شده است ؛ لذا حضرت زجاجة الوحى و ثمرة النبوة ، فاطمة العارفة بالاشیاء را ((ام الائمه )) نامیده اند.
بایگانی

تفسیر روض الجنان و روح الجنان

پنجشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۴۶ ب.ظ

تفسیر روض الجنان و روح الجنان

سورة القدر

بدان که این سورت مدنى است بر قول بیشتر مفسّران، و علىّ بن الحسین بن واقد[5] گفت: اوّل سورت که به مدینه فرود آمد این سورت بود. قتاده گفت[6]‏ : سورت مکىّ است و این روایت ابن ابى عفره‏[7] است از عبد اللّه عبّاس. و پنج آیت است و سى‏[8] کلمت است و صد و دوازده حرف است.

و روایت است از زرّ حبیش از ابىّ کعب که رسول- صلى اللّه علیه و على اله- گفت: هر که او سورة القدر بخواند، او را چندان ثواب بود که ماه رمضان روزه داشته و شب قدر با روز کرده‏[9].

[ترجمه‏]

ما فرستادیم آن را در شب قدر. و چه دانى تو که چیست شب قدر. شب قدر بهتر است از هزار ماه. فرود آیند فریشتگان و روح‏[10] در او به فرمان خدایشان از هر فرمانى. سلام است‏[11] این شب تا بر آمدن صبح.

قوله تعالى: إِنَّا أَنْزَلْناهُ‏، گفت: ما فرو فرستادیم قرآن را. «ها» کنایت است از نامذکورى به حکم آن که اشتباه[12]‏ نخواهد بودن، در شب قدر، یعنى در شب قدر فرو فرستادیم آن را از لوح محفوظ به آسمان دنیا به بیت العزة، و جبریل- علیه السلام- بر سفره املا کرد. آنگه به نجوم فرود مى‏آورد آیت آیت و سورت سورت به حسب حاجت بر وفق مصلحت.

اگر گویند خداى تعالى مى‏گوید: من قرآن در شب قدر فرستادم، پس در دگر اوقات چه فرستاد گوییم. [154- ر] یک جواب آن است که در متن کتاب برفت.

و جواب دیگر آن است: إنّا أنزلناه، أى ابتدأنا انزاله فی لیلة القدر، چنان که یکى از ما گوید: أنا أخرج غدا إلى الحجّ، من فردا به حج مى‏روم، و باشد که به دو ماه آن جا رسد، یعنى ابتداى رفتن به حج فردا خواهم کردن.

امّا «شب قدر» را در او خلاف کردند که براى چه شب قدر خوانند او را، و کلام در این شب منقسم شود بر پنج فصل:

فصل اوّل در سبب این نام و اصل و مأخذ او

علما در او خلاف کردند. بیشترینه ایشان گفتند: یعنى شب تقدیر[13] و فصل‏ احکام و تقدیر قضایا آنچه خواهد بودن در سال از آجال و ارزاق و اقسام، همه در این شب کنند، من قول العرب: قدرت الشى‏ء قدرا و قدرا و قدّرته تقدیرا، و القدر و القدر لغتان بمعنى التقدیر، قال الشاعر فی القدر:

کلّ شى‏ء حتّى اخیک متاع‏

و بقدر تفرّق و اجتماع‏

و قال آخر:

نال الخلافة إذ کانت له قدرا

کما اتى ربّه موسى على قدر

فهما لغتان، کالشعر و الشعر، و النهر و النهر، و الشمع و الشمع. و گفتند قوله: فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ[14] هم این شب است. و روایت کرد ابو الضحى از عبد اللّه عبّاس که او گفت: خداى تعالى حکمها در شب نیمه ماه شعبان‏[15] فصل کند و در شب قدر به فریشتگان سپارد، و براى آن مبارک خواند او را که در او خیرهاى بسیار و برکت بسیار از آسمان فرود آید بر امّت محمّد- صلى اللّه علیه و آله.

سعید جبیر گفت: در این شب نامهاى حجّاج بنویسند آنان که آن سال حج خواهند کردن، چنان که یکى زیادت نباشد و یکى نقصان‏[16] [154- پ‏]. بعضى دگر گفتند: مراد به «قدر» عظمت است، یعنى این شب عظمت و بزرگوارى است، من قولهم: لفلان قدر و منزلة و رفعة، و منه قوله تعالى: ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ‏[17] ، أى ما عظموه حقّ عظمته.

ابو بکر ورّاق گفت: براى آن شب قدر خواند این شب را که هر بى‏قدرى در این شب با قدر و منزلت شود چون طاعت کند و این شب را احیا کند[18] . و گفتند: براى آن که طاعت در این شب بنزدیک خداى تعالى قدر و منزلت تمام‏ دارد. سهل بن عبد اللّه گفت: براى آن که خداى تعالى رحمت در این شب بر بندگان تقدیر کند. بهرى دگر گفتند: براى آن که در این شب فریشتگان با قدر و منزلت از آسمان به زمین آیند. خلیل احمد گفت: براى آن که در این شب زمین بر فریشتگان تنگ شود از بسیارى که فرود آیند، من قول العرب: قدرت علیه قدرا إذا ضیّقت علیه، و منه قوله: وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ‏ [19] .

فصل دویم در ذکر اختلاف علما در وقتش‏

صحابه خلاف کردند در او[20] . بعضى گفتند: این در عهد رسول بود. چون رسول- علیه السلام- برفت، این معنى برداشتند، و بعضى دگر گفتند[21]: تا به قیامت باشد. ابو مرثد گفت از أبو ذر غفارى- رحمة اللّه علیه- پرسیدم حدیث شب قدر و آن که مرفوع است یا نیست! گفت، من از رسول- علیه السلام- پرسیدم و گفتم: این چیزى است که در عهد انبیا باشد یا پس از ایشان باشد؟ گفت: لا بل تا به قیامت باشد. دیگرى گفت از ابو هریره پرسیدم که، مى‏گویند: شب قدر برداشتند از میان ما؟ گفت: دروغ گفت آن که این دعوى کرد. گفتم: کى باشد در سال؟ گفت: در ماه رمضان. بعضى دگر [155- ر] از صحابه گفتند: او مرفوع نیست، و لکن در جمله سال باشد تا اگر کسى طلاق خورد یابنده را آزاد کند تا به شب قدر طلاق و عتق موقوف باشد بر یک سال، تا یک سال تمام بنگذرد واقع نباشد، و این یک روایت است از عبد اللّه مسعود، و مذهب ابو حنیفه است.

امّا جمهور علما برانند که این شب در ماه رمضان باشد هر سال، و این قول عبد اللّه عمر است و حسن بصرى و سعید جبیر.

آنگه خلاف کردند در ماه رمضان که کدام شب باشد. ابو رزین گفت: شب اوّل ماه رمضان باشد. حسن بصرى گفت: شب هفدهم ماه رمضان باشد و آن شب بود که بر دگر روز وقعه بدر بود، و درست آن است که در عشر اواخر بود از ماه رمضان- و این مذهب اهل البیت است و شافعى. و ابو هریره خبرى دگر روایت کرد که رسول گفت:

فالتمسوا هذه فى العشر الغوابر[22]

، گفت: در دهه باقى طلب باید کردن. و امیر المؤمنین على- علیه السلام- گفت‏[23] : رسول- صلى اللّه علیه و على اله- در عشر اواخر اهل خود را بیدار کردى در ماه رمضان.

آنگه خلاف کردند که کدام شب باشد از این شبها! ابو سعید خدرىّ گفت: رسول- علیه السلام- شب بیست و یکم ماه رمضان تا روز نماز کرد، و آن شب باران از آسمان مى‏آمد، و کان المسجد على عریش، و مسجد به چفته پوشیده بود، آب فرو مى‏آمد و رسول- علیه السلام- سجده مى‏کرد در میان آب و گل. بامداد چون از مسجد بیرون آمد، اثر آب و گل بر روى رسول بود. بعضى دگر گفتند: شب بیست و سه‏ام باشد و این در اخبار اهل البیت است. مردى بنزدیک رسول آمد از جهینه [155- پ‏] و گفت: یا رسول اللّه! از قبیله ما تا به مدینه راه دور است، مرا راه نماى بر شب قدر در ماه رمضان گفت: علیک بلیلة ثلث، و عشرین‏

، گفت: شب بیست و سه‏ام نگاه دار. و عبد اللّه عمر گفت: در عهد رسول چند کس در خواب دیدند از صحابه که شب قدر شب بیست و سه‏ام است.

رسول- علیه السلام- گفت: خوابهاى شما متواطى است بر شب بیست و سه‏ام، هر که او خواهد که قیامى کند و عبادتى، فعلیه بلیلة ثلث و عشرین.

ضمرة بن عبد اللّه‏[24] گفت: من در[25] جماعتى بودم از بنی سلمه. گفتند:

کیست که برود و براى ما رسول را بپرسد از شب قدر؟ گفتم: من بروم، بیامدم‏،[26] شب به مدینه رسیدم، به در سراى رسول رسیدم. رسول بفرمود تا مرا طعام آوردند.

من طعام بخوردم. گفت: نعل‏[27] من بیارى‏[28]. من نعلینى پیش رسول نهادم. بپوشید و بیرون آمد تا به مسجد آید. مرا گفت: کارى دارى؟ گفتم: یا رسول اللّه! بنو سلمه مرا فرستاده‏اند تا بپرسم که شب قدر کدام شب باشد؟ گفت: امشب چندم است از ماه؟ گفتم: شب بیست و دوم است. گفت: فردا شب باشد- شب بیست و سه‏ام.

و بعضى دگر گفتند: شب بیست و پنجم باشد از خبرى که روایت کردند که قرآن فرود آمد بیست و چهارم[29]‏  روز گذشته از ماه رمضان، و خداى تعالى گفت: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، بر این موجب باید تا شب بیست و پنجم باشد.

بعضى دگر گفتند: شب بیست و هفتم‏[30]. عبد اللّه عبّاس گفت: عمر خطّاب صحابه رسول را پرسید از شب قدر، گفتند: ما از رسول چنین شنیدیم [156- ر] که در عشر اواخر باشد در وتر شبها، آنگه هر کسى شبى مى‏گفتند و من هیچ نمى‏گفتم. گفت: یا بن عبّاس! چه گویى تو؟ گفتم: از رأى خود گویم؟

گفت: آرى، از رأى تو مى‏پرسم. گفتم: خداى تعالى بیشتر چیزها هفت آفرید، آسمانها هفت است و زمینها هفت است و کوهها و دریاها هفت است، و طواف هفت است و رمى جمار هفت است و خلق آدمى از هفت چیز است، و روزى او از هفت چیز، همانا شب بیست و هفتم باشد.

و عبد اللّه عمر گفت، رسول- علیه السلام- گفت: هر که تحرّى شب قدر کند- یعنى طلب کند آن را- گو در شب بیست و هفتم بجویى‏[31] آن را. ابىّ کعب را پرسیدند، گفت: شب بیست و هفتم باشد. گفتند: از کجا گفتى؟ گفت: علامتى هست آن را که ما آن علامت به این روز یافتیم. گفتند: آن علامت‏ چیست؟ گفت رسول- علیه السلام- گفت: علامت شب قدر آن باشد که بامداد آفتاب بر آید بر مثال طشتى، آن را شعاع نباشد، و بعضى دگر از اصحابه گفتند: رسول- علیه السلام- شب بیست و سه‏ام ثلثى از شب نماز کرد و شب بیست و پنجم دو بهر از شب نماز کرد و شب بیست و هفتم تا روز نماز کرد.

ابو بکر ورّاق را پرسیدند، گفت: عدد کلمات این سورت بر عدد شبهاست‏[32]. سورت سى کلمت است و ماه سى شب. آنگه پرسنده را گفت: بشمر. او مى‏شمرد، چون برسید به «هى»، گفت: چند دارى؟ گفت: بیست و هفت. گفت: هى هى. و بعضى دگر گفتند: به شب بیست و نهم باشد. و خبرى روایت کردند که رسول- علیه السلام- گفت: شب بیست و نهم فریشتگان از آسمان به عدد ریگ بیابان فرود آیند، [156- پ‏] و خبر[33] بیشتر بر ابهام است.

یکى را از بزرگان صحابه پرسیدند از این شب، گفت: من در تعیین این شب سخن نگویم پس از آن که از رسول- علیه السلام- شنیدم که گفت:

التمسوها فی تسع بقین أو سبع بقین أو خمس بقین أو ثلث بقین أو آخر لیلة

، گفت: در این او تار عشر اواخر طلب کنى‏[34].

و حکمت در آن که خداى تعالى این شب باز پوشید در میان شبهاى ماه رمضان آن است تا بندگان در جمله شبها اجتهاد کنند بر یک شب اعتماد نکنند. یکى را از بزرگان پرسیدند که: چرا[35] شب قدر پوشیده کرد؟ گفت: لطفا للعباد فى الاجتهاد و ترک الاعتماد و اعداد الزاد فی هذه الأعداد لیوم المعاد.

و خداى تعالى چند چیز در چند چیز پنهان کرد: شب قدر[36] در شبها، و نماز وسطى در نمازها، و وقت قیام السّاعه در اوقات، و نام مهمترین در میان‏ نامها، و ساعت اجابت در ساعات روز آدینه، و رضاى خود در طاعات، و سخط خود در سیّئات، و دوست خود را در میان بندگان، و حکمت آن که تا مکلّفان اجتهاد کنند در نمازها و همه به جاى مى‏آرند طمعا فی إدراک الوسطى، و شبهاى ماه رمضان عبادت کنند طمعا فی ادراک لیلة القدر، و ساعات آدینه به دعا مستغرق دارند طمعا فی ساعة الإجابة، و خداى را به همه نامها بخوانند رغبة فی اسمه الأعظم، و در همه طاعات مواظبت کنند طمعا فی إدراک الرضا، و از همه معاصى اجتناب کنند حذرا من حلول السخط، و در هیچ حال از قیام ساعت ایمن نباشد، همیشه مستعدّ رفتن مى‏باشد. و ولىّ خود را پنهان کرد تا جمله بندگان او را حرمت دارند تجویزا [157- ر] أن یکون ذلک.

فصل سه‏ام‏[37] در علامات او

حسن بصرى روایت کرد که- رسول- علیه السلام- گفت: شب قدر شبى باشد خوش و روشن، نه گرم باشد و نه سرد باشد، بامدادش آفتاب برآید و او را شعاع نباشد. عبید بن عمیر گفت: در اواخر ماه رمضان در کشتى بودم، شبى از شبها آب دریا برگرفتم و باز خوردم، عذب زلال یافتم، بدانستم که آن شب شب قدر است.

فصل چهارم در فضائل و خصایص این شب‏

ابو هریره روایت کرد که از رسول- علیه السلام- که او گفت: هر که شب قدر نماز کند از سر ایمان و احتساب، خداى تعالى گناهان گذشته بیامرزد او را. و در خبر است که: شیطان در این شب بیرون نیاید و بر دگر روز تا چاشتگاه و نتواند که کسى را رنجى رساند از خیالى و فسادى. و سحر هیچ ساحر در این شب اثر نکند.

عبد اللّه عبّاس روایت کرد که: خداى تعالى در این شب فریشتگان را فرماید تا با جبریل از سدرة المنتهى به زمین آیند. هفتاد هزار فریشته به زمین آیند بالواهاى نور. چون به زمین آیند لواها به چهار جایگاه بزنند: بر پشت خانه کعبه و بر سر تربت رسول- علیه السلام- و به مسجد بیت المقدّس و به کوه طور سینا.

آنگه جبریل گوید: پراگنده شوى‏[38] ، پراگنده شوند. هیچ سراى و حجره‏اى و خانه‏اى و سفینه‏اى‏[39] بنماند که در آن جا مؤمنى یا مؤمنه‏اى باشد الّا که فریشتگان در آن جا شوند الّا خانه‏اى که در او سگى یا خوکى یا خمرى یا جنبى از حرام یا صورتى باشد. همه تسبیح و تهلیل و استغفار مى‏کنند براى امّت محمّد.

چون وقت صبح باشد، روى با آسمان نهند [157- پ‏]. ساکنان آسمان دنیا به استقبال آیند و گویند: از کجا مى‏آیى‏[40] ؟ گویند: از زمین که دوش شب قدر بود امّت محمّد را. گویند:

ما فعل الله بحوائج امة محمد؟

خداى تعالى با حوایج امّت محمّد چه کرد؟ گویند:

ان الله تعالى غفر صالحیها و شفع صالحیها فی طالحیها

، خداى تعالى امّت محمّد را بیامرزید و صالحان را در طالحان شفاعت قبول کرد. فریشتگان آسمان دنیا آواز بلند کنند به تسبیح و تهلیل و ثناى خداى شکر آنچه خداى کرد از کرامت با امّت محمّد. آنگه فریشتگان آسمان دنیا به تشییع با ایشان بروند تا به آسمان دوم، به آسمان دوم همچنین گویند. فریشتگان بپرسند که: از کجا مى‏آیى‏[41]؟ گویند: دوش شب قدر بود امّت محمّد را گویند: ما فعل الله بحوائجهم؟

گویند: ان الله غفر صالحیها و شفع صالحیها فی طالحیها.

فریشتگان آسمان دوم با ایشان موافقت کنند و به آسمان سه‏ام هم این حدیث‏ بشنوند و جواب دهند تا به آسمان هفتم رسند. اهل هر آسمان با ایشان بر موافقت و تشییع مى‏روند تا به سدره منتهى.[42] چون به سدره منتهى رسند، این حدیث بپرسند و هم این جواب بشنوند و آواز به تسبیح و تهلیل بردارند. آواز ایشان اهل بهشت عدن بشنوند، رضوان را گویند: این چه آواز است؟ گویند: فریشتگان‏اند که خداى را تسبیح و تهلیل مى‏کنند، براى امت محمّد. ایشان نیز آواز بردارند به تسبیح و تهلیل. حاملان عرش بشنوند، هم این پرسند و جواب شنوند، به شکر خداى آواز بلند کنند به تسبیح و تهلیل. خداى تعالى گوید: این چه آواز است- و او عالمتر[43] ؟ گویند، بار خدایا! ما شنیدیم که دوش گناه [158- ر] کاران امّت محمّد را بیامرزیدى و شفاعت صالحان در طالحان قبول کردى. حق تعالى گوید: آرى،

و لأمة محمد عندی ما لا عین رأت و لا اذن سمعت و لا خطر على قلب بشر

، و امّت محمّد را بنزدیک من است آنچه هیچ چشم چنان ندیده باشد و هیچ گوش چنان نشنیده باشد و بر خاطر هیچ آدمیى چنان نگذشته باشد.

عبد اللّه عبّاس گفت از رسول- علیه السلام- شنیدم که گفت: چون شب قدر باشد، خداى تعالى جبریل را با کوکبه فریشتگان به زمین فرستد- و او لواى سبز دارد- او لوا بر بام کعبه بزند، و او را شصّد[44] هزا [ر][45] پر باشد، دو پرّ بردارد که جز این شب باز نکند. این پرّها بر افلاجد[46] از مشرق تا به مغرب بپوشد. آن فریشتگان مى‏روند در هر جاى و سلام مى‏کنند بر هر قایمى و قاعدى و نماز کنى و ذاکرى، و دست در دست ایشان مى‏نهند و بر دعاى ایشان آمین مى‏کنند. چون‏ صبح بر آید، جبریل ندا کند که خداى تعالى با حوایج امّت محمّد چه کرد؟

خداى تعالى گوید: نظر کرد به ایشان و ایشان را بیامرزید و عفو کرد الّا چهار کس را: مدمن خمر را، و آن را که عاق باشد در مادر و پدر، و قاطع رحم را، و جادو را.

در خبرى دگر آمد که: این شب جبریل به زمین آید با هفتاد هزار فریشته، و میکایل با هفتاد هزار، و لواى حمد بیارند و آن را چهار ذوابه[47]‏ باشد: یکى به مشرق و یکى به مغرب و یکى در زیر عرش و یکى در زیر هفتم زمین. بر لواى حمد نوشته باشد:

امة مذنبة و رب غفور

، امّتى گناهکار و خداى آمرزگار. هیچ جاى نباشد که جبریل یا فریشته‏اى از این فریشتگان در آن جا شوند و بر ایشان [158- ر] سلام کنند و الّا سلام به ایشان رسد در پنج جایگاه: اوّل در در مرگ فی قوله: تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ‏ [48] ، دوم‏[49] در بهشت فی قوله: وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ‏ [50]- الایة. سه‏ام در بهشت فی قوله: وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ، سَلامٌ عَلَیْکُمْ‏ [51]. چهارم در عرصات فی قوله: سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ‏ [52]. پنجم بنزدیک لقا، فی قوله: تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ‏ [53].

فصل پنجم در آنچه مستحبّ است که در این شب کنند و گویند

در خبر است که یکى از زنان رسول گفت: یا رسول اللّه! اگر شب قدر یابم، چه گویم؟ گفت، بگو:

اللهم انک عفو تحب العفو فاعف عنی.

و شریح بن هانی‏ روایت کرد از عایشه که او گفت: اگر شب قدر دریابم، از خداى جز عافیت نخواهم. عامر بن ربیعه گفت: هر که او در شب قدر نماز شام و خفتن بکند[54] ، حظّ خود گرفته باشد از شب قدر. و نمازى معیّن نیست در اخبار اصحاب ما جز که روایت کرده‏اند که در این شب صد رکعت نماز باید کردن، اعنى شب بیست و سه‏ام.

و از جمله نوافل ماه رمضان است، از جمله هزار رکعت. و صادق- علیه السلام گفت: هر که او شب بیست و سه‏ام ماه رمضان سورتى الروم و العنکبوت بخواند، غفر اللّه له البتة ، خداى تعالى او را بیامرزد به قطع، استثنا نمى‏کنم و نمى‏ترسم که خداى تعالى به این گفتار مرا حرجى کند.

و در خبر است که هم او گفت که: هر که این شب هزار بار «إنا انزلناه» بخواند در روز آید و او شدید الاعتراف باشد به حقّ ما، و آن نباشد [159- ر] الّا از چیزى که خداى با او نماید در خواب.

و دعوات در این شب بسیار است، از جمله آن دعواتى که در رکعات نوافل باید خواندن، و آن در کتب عبادات مشروح است.

قوله: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، خداى تعالى در حقّ قرآن پنج چیز گفت، آنگه رسول را پنج چیز تکلیف کرد. امّا آنچه خود گفت در حقّ قرآن: یکى انزال است، یکى تعلیم، یکى تثبیت، یکى تیسیر، یکى حفظ، أمّا الإنزال فی شهر رمضان، و التعلیم بالبیان، و التثبیت فى الجنان، و التیسیر باللّسان، و الحفظ من الشیطان.

اما الإنزال فی قوله: إِنَّا أَنْزَلْناهُ‏، و التعلیم فی قوله: الرَّحْمنُ، عَلَّمَ الْقُرْآنَ‏ [55] ، و التثبیت‏ [56] : کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ‏ [57] امّا التیسیر فی قوله: فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ‏. [58] امّا الحفظ فی قوله: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ  لَحافِظُونَ ‏[59] .

و امّا آن پنج که رسول را فرمود در حقّ قرآن: یکى ابلاغ فی قوله: بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ‏ [60] دوم قراءت فی قوله: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ‏ [61] سه‏ام تلاوت فی قوله:

وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ‏ [62] چهارم بشارت: لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ‏ [63]. پنجم انذار: وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا [64].

قوله: وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ، آنگه بر وجه استعظام گفت: تو چه دانى که شب قدر چه باشد! آنگه هم او بیان کرد، گفت: لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، شب قدر بهتر است از هزار ماه. مفسّران خلاف کردند که چرا این مدّت تعیین کرد. بعضى مفسّران گفتند: رسول- علیه السلام- چهار عابد را نام برد که هشتاد سال خداى را پرستیدند، طرفة العینى در او عاصى نشدند: ایّوب [159- پ‏] و زکریّا و حزقیل و یوشع. صحابه را از آن عجب آمد. جبریل آمد و این سورت آورد و باز نمود که یک ساعت‏ [65] عبادت تو بهتر است از هزار ماه عبادت ایشان.

أنس مالک گفت: سبب آن بود که اعمار امّت رسول اللّه بر او عرض کردند، او را کم آمد در اعمار امم‏[66] گذشته، خداى تعالى او را این سورت فرستاد و باز نمود که: به عمر اندک ایشان بر طاعت اندک ثواب بسیار دهم تا یک شب ایشان به باشد از هزار ماه دیگران.

مجاهد گفت سبب‏[67] آن بود که رسول را گفتند: در بنى اسرایل مردان بودند که هشتاد سال به روز روزه داشتند و به شب قیام کردند. تمنّا کرد که در امّت او مانند آن بودى، خداى تعالى این سورت فرستاد. بعضى دگر گفتند: در بنى اسرایل هیچ کس را عابد نخواندندى تا هزار ماه تمام عبادت نکردى. خداى تعالى گفت: این نام امت تو را به یک شب حاصل شود.

ابو بکر ورّاق گفت: ملک سلیمان هزار ماه بود و ملک ذو القرنین هزار ماه بود، معنى آیت آن باشد که این شب که مرد مؤمن، در یابد او را به بود از ملک سلیمان و ملک ذو القرنین. وهب رسول را گفت که: در بنى اسرایل مردى بود که‏ [68] سلاح بر دوش نهاد، هزار ماه قتال کرد، رسول را عجب آمد، خداى تعالى این سورت فرستاد. وهب گفت: آن مرد [69] شمسون نام بود و خداى او را قوّتى عظیم داده بود و او قتال به استخوان ریزه شترى کردى، و چون در کارزارگاه‏ [70] تشنه شدى، از آن استخوان [160- ر] چشمه‏اى آب بیرون آمدى تا او بخوردى و سیر آب شدى، هم بر این گونه قتال مى‏کرد [71] تا کافران از او عاجز شدند. برفتند[72] ، زن او را بفریفتند به مال و گفتند: چون او بخسپد او را ببند تا ما بر او کیدى کنیم. زن او را به رسنى محکم ببست. از خواب در آمد و قوّت کرد و رسنها بگسست. دگر باره چون بخفت، زن برفت و زنجیرى بیاورد و دست و پاى او به آن سخت ببست. از خواب در آمد و قوّت کرد و بگسست‏ [73] و زن را گفت: چرا چنین مى‏کنى؟ زن گفت: قوّت تو مى‏آزمایم. آنگه گفت: به خداى بر تو که مرا بگوى تا تو به چه بسته شوى که وقت تو آن را غالب نشود؟ گفت: به هیچ چیز بسته نشوم مگر به سوى سر خود، و او را مویهایى دراز بود.

چون بخفت، زن برفت و به موى‏ [74] او دستهاى او ببست و کافران را خبر کرد. بیامدند و او را بگرفتند اسیر و به شهر خود بردند و گوش و بینى او ببریدند و چشمهاى او بر کندند و او را در بازار بداشته بودند و مردم بر او نظاره شده‏ [75] . او خداى را بخواند و در خداى بنالید، و ملک ایشان بر کوشکى نشسته بود و نظاره او مى‏کرد و شماتت مى‏کردند به او. او خداى را بخواند، خداى تعالى چشم با او داد و گوش و بینى او درست کرد و موى از دستهاى او جدا کرد، او بر آن قوم حمله کرد. ایشان از او بگریختند و پراگنده شدند. و کوشک ملک بر چند ستون نهاده بود. دست بکرد و آن ستونى که جاى‏ [76] ملک بر بالاى او بود بجنبانید و بیران کرد[77]  و کوشک فرو اوفتاد و ایشان هلاک شدند. این خبر ثعلبىّ در تفسیر آورد- و اللّه اعلم بصحته.

یوسف [160- پ‏] ابن مازن الرّاسبى‏ [78] گفت: چون حسن بن على- علیهما السلام با معاویه صلح کرد، جماعتى زبان ملامت در او دراز کردند و گفتند: روى ما سیاه کردى و ما را [79] ذلیل کردى. او گفت: مرا ملامت مکنى‏ [80] که مصلحتى به این تعلّق داشت، و من از رسول- علیه السلام- شنیدم که گفت: من در خواب دیدم که جماعتى قرده- أعنی بوزنگان- بر منبر من مى‏رفتند و به زیر مى‏آمدند. چون جبریل آمد، من این خواب از او بپرسیدم، گفت: بنى امیّه باشند که از پس تو به نا حق بر منبر تو شوند. من گفتم: یا جبریل! مدّت ملک ایشان چند ماه باشد؟ گفت: هزار ماه. من دل تنگ شدم. جبریل آمد و مرا تسلّى داد و: إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ [81] آورد و: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، و فضیلت شب قدر با رسول تقریر کرد و باز نمود که: شب قدر بهتر است از هزار ماه که مدّت ملک بنى امیّه باشد.

قتیبى گفت: از اوّل‏ [82] عهد بنى امیّه شمار نگاه مى‏داشتم، مدّت ملک ایشان هزار ماه بود، بیش نه و کم نه‏ [83]. بعضى دگر گفتند: معنى آن است که عمل این شب بهتر است از عمل هزار ماه [که در او شب قدر نباشد. ابو العالیه گفت:

معنى آن است که ثواب عمل شب قدر بهتر است از هزار ماه‏] [84] عمر دنیا. مجاهد گفت: سلام فریشتگان در این شب بر مؤمنان بهتر است از سلام دیگران بر ایشان هزار ماه، فذلک قوله: تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ، و التقدیر تتنزل بک، «تا» بیفگند استثقال را، گفت: فریشتگان فرود آیند. وَ الرُّوحُ‏، یعنى جبریل بر قول بیشتر مفسّران. و اخبار بر این بسیار آمده است‏ [85]

و إنّ جبریل تنزل فی هذه اللیلة فی کبکبة [86] من الملائکة چنان که رفت.

کعب گفت و مقاتل حیّان: «روح» جماعتى فریشتگان باشند که ایشان را جز این شب نبینند [161- ر]. واقدیّ گفت: «روح» آن فریشته است که روز قیامت در یک صف بایستد و جمله فریشتگان در یک صف فی قوله: یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا [87] فیها، أى فی لیلة القدر. بِإِذْنِ رَبِّهِمْ‏، به فرمان خدایشان. مِنْ کُلِّ أَمْرٍ، قیل معناه بکلّ امر قدرّه اللّه و قضاه، به هر کارى که خداى تعالى قضا کرده باشد. و «من» به معنى «با» است، چنان که گفت: یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ‏ [88]، أى بأمر اللّه.

و ابو صالح روایت کرد از عبد اللّه [عبّاس‏] «8» که او خواند: من کلّ امرئ به «یا» و گفتند: این قراءت امیر المؤمنین على- علیه السلام- است. و او را دو معنى باشد: یکى آن که من کلّ ملک، از هر فریشته‏اى، و وجه دوم آن که:

 [من‏] [89] به معنى «على» باشد، أى على کلّ رجل سلام، و «على» متعلّق باشد به «سلام». و قراءت عامّه قرّاء اولیتر است براى موافقت مصاحف را، و براى آن که بر این وجه معنى مستقیم نمى‏شود.

و قوله: سَلامٌ هِیَ‏، جمله‏اى است از مبتدا و خبر، یعنى هذه اللیلة سلام، این شب سلام است. در او چند قول گفتند: یکى آن که این شب سلامت است و خیر. در این شب خداى تعالى هیچ تقدیر نکند جز خیر و سلامت. مجاهد گفت:

یعنى این شب سلامت است از شیاطین و وسواس ایشان. شیطان در این شب ممنوع باشد از آنچه رنجى به کسى رساند. شعبى و منصور باذان گفتند: یعنى این سلام فریشتگان باشد [90]، تا صبح برآمدن، سلام مى‏کنند بر هر قایمى و قاعدى و راکعى و ساجدى.

کسائی و خلف خواندند و یحیى بن وثاب و أعمش «مطلع» به کسر «لام» و باقى قرّاء به فتح «لام» و این قراءت اختیار است براى آن که «مطلع» به فتح «لام» مصدر باشد [161- پ‏]، و به کسر «لام» موضع. و این جا مصدر لایق است جز که مفعل را بر وقت حمل کنند- و اللّه أعلم.

 



[1] . اساس: واقف، با توجّه به آج و دیگر نسخه بدلها تصحیح شد.

[2] . آج و دیگر نسخه بدلها+ این.

[3] . اساس، آج: عقرب، با توجّه به آج و دیگر نسخه بدلها تصحیح شد.

[4] . آج: سى و سه.

[5] . اساس: واقف، با توجّه به آج و دیگر نسخه بدلها تصحیح شد.

[6] . آج و دیگر نسخه بدلها+ این.

[7] . اساس، آج: عقرب، با توجّه به آج و دیگر نسخه بدلها تصحیح شد.

[8] . آج: سى و سه.

[9] . آج، کا+ باشد، آج+ صدق رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلّم- الحمد للّه ربّ العالمین على کلّ حال.

[10]. آج: جبرئیل.

[11] . آج: سلامى باشد.

[12] . آج: استثنا.

[13]. آج و دیگر نسخه بدلها+ است.

[14]. سوره دخان (44) آیه 3.

[15] . کا، آد، گا: رمضان.

[16] . آج+ نشود.

[17] . سوره انعام (6) آیه 91، سوره حج (22) آیه 74، سوره زمر (39) آیه 67.

[18] . آد، گا+ و به طاعت قیام نماید.

[19] . سوره طلاق (65) آیه 7.

[20] . کا، آد، گا: این.

[21] . کا، آد، گا: این.

[22] . کا، آد، گا، فالتمسوها فى العشر الاخر، و فی روایة الغوابر.

[23]. آد، گا+ که.

[24] . کا، آد، گا: حمزة بن عبد اللّه.

[25] . آد، گا+ میان.

[26] . کا، آد، گا+ در.

[27] . کا، آد، گا: نعلین.

[28] . آج و دیگر نسخه بدلها: بیار.

[29] . کا، آد، گا: چهار.

[30] . آج، کا+ باشد، آد، گا+ است.

[31] . آج: بجویید.

[32] . آج و دیگر نسخه بدلها: شبهاى ماه است.

[33] . آج: اختیار.

[34] . آج و دیگر نسخه بدلها: کنید.

[35]. کا، آد، گا+ خداى تعالى.

[36] . آج+ در میان.

[37] . آد: سیم.

[38] . آج و دیگر نسخه بدلها: شوید.

[39] . کا: گوشه‏اى.

[40] . آج و دیگر نسخه بدلها مى‏آیید.

[41] . آج و دیگر نسخه بدلها مى‏آیید.

[42] . کا، آد، گا: سدرة المنتهى.

[43] . آج و دیگر نسخه بدلها+ باشد.

[44] . کا، آد، گا: سیصد.

[45] . اساس: ندارد، با توجّه به آج و دیگر نسخه بدلها افزوده شد.

[46] . آج: بر افراشد، کا، آد، گا: باز کند.

[47] . آج: زاویه.

[48] . سوره نحل (16) آیه 32.

[49] . آج+ بر.

[50] . سوره زمر (39) آیه 73.

[51] . سوره رعد (13) آیه 23 و 24.

[52] . سوره یس (36) آیه 58.

[53] . سوره احزاب (33) آیه 43.

[54] . آد، گا: بگذارد/ بگزارد.

[55] . سوره رحم (55) آیه 1 و 2.

[56] . آج و دیگر نسخه بدلها+ فى قوله.

[57] . سوره فرقان (25) آیه 32.

[58] . سوره دخان (44) آیه 58.

[59] . سوره حجر (15) آیه 9.

[60] . سوره مائده (5) آیه 67.

[61] . سوره علق (96) آیه 1.

[62] . سوره کهف (18) آیه 27.

[63] . سوره مریم (19) آیه 95.

[64] . سوره مریم (19) آیه 97.

[65] . آج و دیگر نسخه بدلها: شب.

[66] . آج: امت.

[67] . آج+ نزول.

[68] . آج+ ى.

[69] . آج: را.

[70] . کا: کالزار.

[71] . آج: مى‏کردى.

[72] . آج+ و.

[73] . آج: و زنجیر بگسست.

[74] . آج: مویهاى.

[75] . آج و دیگر نسخه بدلها: نظاره مى‏کردند.

[76] . آج: خانه.

[77] . آج: ویران کرد.

[78] . کا: یوسف بن مازن الرّاسیبى.

[79] . آج: و کار ما.

[80] . آج و دیگر نسخه بدلها: مکنید.

[81] . سوره کوثر (108) آیه 1.

[82] . آج: تداول.

[83] . آج: نه بیش و نه کم.

[84] . اساس: ندارد، با توجّه به آج و دیگر نسخه بدلها افزوده شد.

[85] . کا+ منها.

[86]. آج و دیگر نسخه بدلها: کوکبة.

[87] . سوره نبأ (78) آیه 38.

[88] . سوره رعد (13) آیه 11.

[89] . اساس: ندارد، با توجّه به آج و دیگر نسخه بدلها افزوده شد.

[90] . کا، آد، گا+ حتّى مطلع الفجر.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۹
عبد الزهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی